ما نسل بی‌تفاوتی نیستیم؛ خودمان را نشان می‌دهیم. پایش که پیش آید با پدربزرگ بحث می‌کنیم و برای افکارش دلیل می‌خواهیم؛ آخر روزگار ما

بدجوری به روزهای جوانی آن‌ها گره خورده. از سال‌های بعد از انقلاب یا اگر دقیق‌تر بگویم، بعد از جنگ، کارگردانان سوژه جدیدتری برای ساخت

فیلم پیدا کرده بودند؛ فیلم و سریال بود که می‌ساختند درباره‌ی زمان طاغوت. از فیلم‌هایی ضعیف تا فیلم‌هایی که توجه خاص و عام و منتقدین را

جلب کرده بود. اما موضوعات معمولن یا در خانواده شاه خلاصه می‌شد یا نفوذ آمریکا و شوروی را نشان می‌داد. اما حالا درست سی و هشت

سال بعد از انقلاب، «بهروز شعیبی» دست به‌کار شده و فیلمی ساخته که کمتر منتقدی خرده گرفته. البته از کارگردانی که اولین تجربه‌اش

«دهلیز»  بود باید توقع زیادی داشت. حالا «سیانور» دومین تجربه‌ی بهروز شعیبی با مطرح کردن موضوعی متفاوت که کمتر به آن پرداخته شده

جوان‌های دهه‌ی سی و چهل تا هفتاد و هشتاد را  رو به‌روی پرده نقره‌ای میخ‌کوب کرده و تلنگری محکم به احزاب زده است.

شعیبی با هوش و ذکاوت موضوعاتی مثل عشق و تنفر ، جنایت و قتل ، شکنجه و اعتراف را در قالب یک فیلم گنجانده و در کنار همه‌ی این‌ها،

موضوع و هدف اصلی را که داستان مجاهدین خلق و عقاید مارکسیستی‌شان است به خوبی روایت کرده. همه‌چیز این فیلم با فیلم‌های دیگر فرق

می‌کند؛فیلم‌برداری‌اش طوری‌ست که انگار پای فیلم‌های دهه چهل نشستی؛ گریم و بازی بازیگران کاملن حرفه‌ای است. اصلن این‌طور بگویم که مثل

یک  ماشین زمان مخاطب را به دهه‌ی پنجاه برده و میان آدم‌های داستان رهایش کرده. دیالوگ‌ها و سکوت‌ها و موسیقی‌های به‌جا اجازه می‌دهد

مخاطب داستان را درک کند و کلمه به کلمه‌ی متن را در ذهنش جا دهد.

درکل باید بگویم بودن همچین کارگردانانی و نوشتن چنین فیلم‌نامه‌هایی یعنی حال سینمای ایران بهتر است و هنوز هستند کسانی که دغدغه

دارند و تلاش می‌کنند برای ارتقای سطح هنر و فرهنگ کشور و مهم‌تر از آن؛ شناساندن درست سیاست و تاریخ به نسل‌های بعد.