تولد امسال من، خیلی نزدیکه به رویایی که از 20 سالگی، توی ذهنم ساخته بودم؛ شاید اونقدر پر امید نباشم و زخمهای روزگار، کمی بیشتر از حساب و کتابهای من باشه؛ اما در عوض امسال چیزهای ارزشمندی رو دارم، که با حساب و کتابای من نمیخونه و همهش، نگاه خداست. چی بهتر از این؟ دیگه چی بخوام جز این که:«اللهم و لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا»
هزاربار شکر و حمد، برای همهی احوال :)
وبلاگت رو اتفاقی پیدا کردم و مطالب رو خوندم ، و چقدر حس خوب رفت لابهلای سلول به سلول بدنم!چقدر حس قشنگ مثل صبحای اردیبهشتی که آدم با صدای پرنده ها چشم باز میکنه و نمیدونه دارن دعوا میکنن یا جشن راه انداختن! مثل یکی از همین روزای اردیبهشتی که شما متولد شدی! تولدتون با تاخیر مبارک! :)
واقعا قشنگه که شما اینقدر خوب مینویسید ^^
منم یه زمانی قبل کنکور یه چیزایی مینوشتم ولی الان همهش شده اندر احوالات و روزمرگی و غر!
در هر حال همیشه شاد و عاقبت به خیر باشی! ❤️