چراغا رو خاموش کنید؛ میخوام روضه بخونم:
اگه گذرتون به متروی شهدا افتاده باشه، پس یه سر به کتابفروشی کتابستان زدین. کتابفروشیای که توش کتاب زرد خیلی کم پیدا میشه (من کتابای چیستا یثربی و امثالهم رو زرد میدونم) چندوقت پیش خبر رسید که مترو درخواست کرایهی بیشتر کرده؛ اگه هم نمیتونن، پس جمعش کنن. بیشک اولی برای بازار امروز کتاب ممکن نیست و دومی هم دردناک.
امروز، عجلهای نداشتم برای سوارشدن به مترو و رفتم توی فروشگاه تا یکی، دوتا کتاب بخرم. انتخاب کردم ولی وقتی قیمتهارو دیدم، گذاشتم سرجاشون! بیتعارف بگم: کتابی که تا همین چهارماه پیش پونزده/بیست تومن بود، الان چهل/پنجاهتومن! قید خرید رو زدم و کتابای نخونده توی ذهنم لیست شدن!
از صندوقدار احوال کتابستان رو گرفتم:«داریم تعطیل میکنیم و اینجا قراره بشه سوپرمارکت و محل فروش کتابای 50% تخفیف؛ از این کتاب آشغالا!»
بهش گفتم:«شرایط ترسناکیه؛ ولی خرید کتاب هم ممکن نیست»
بهم حق داد؛ بهش حق دادم. ولی این وسط کیه که به هردو ما حق بده؟ کی چاره میکنه این درد رو؟
من میترسم از شرایطی که ما مجله/کتابخونها رو هم داره بیکار میکنه. نمیدونم کی مقصره؛ نمیدونم کلید این قفل دست کیه؛ ولی هرچی که هست؛ سرانجام وحشتناکی داره...