امروز بواسطه ی چند اتفاق پایم به وبلاگ های قدیمی باز شد.
وبلاگ هایی که تنها راه ارتباطی دل هایمان بودند و مجالی برای گفتن خوشی ها وناخوشی ها...
میگشتم و مرور میکردم ومی آمدند و می رفتند همه ی خنده ها و شادی ها ...
به بهانه های مختلف آن لاین شدن ها و
هیجان جواب دادن کامنت ها .
ذیگر نه آن آدم ها این دوروبرها پیدایشان میشود و نه آن وب لاگ ها برمیگردند...
فقط خاطراتش می آید و حک میکند لبخندی بی دلیل بر این لب های خسته و ... .
این اتاقِ تاریکِ ذهن آزادترین جای جهانه ... همه چی از توش میاد و میره ... فکر ، رنگ ، خیال ، خاطره ... مهم اینه که چیو نگه داری ، چیو بریزی دور ....