به دوست فرنگیام گفتم:«ما هیچ هم که نداشته باشیم، قصه زیاد داریم.» فرقی ندارد ختم شود به رسیدن یا نرسیدن. در پستوی خانههای اینجا رازها و دردها و عاشقانههایی پنهان است که نه کسی میتواند بگوید و نه کسی بشنود و نه کسی بنویسد. عاشقانههای این ملت، میشود قصهی امروز. قصهی سی وچهار سال صبوری-درد-انتظار. قصهی آرزوی درآغوش کشیدن استخوانهایی که هنوز هم رشیدند و دلاور و غیور. قصهی آخرین آرزو.
ما قصههای این سرزمین را با هیچچیز، با هیچ چیز عوض نمیکنیم.