دیشب عروسیای دعوت بودیم که خانوادههای هردوطرف، افرادی شناختهشده، محترم و مذهبی بودند. آنقدر مذهبی که مطمئن بودیم قسمت طربانگیز مراسم به هر شکلی که باشد، قطعن بدون موسیقی و نهایتن با حضور یک حاجخانم مداح برگزار میشود. این ذهنیت ما تا یکجایی از ماجرا درست بود؛ اما این یکجایی، درست همانجاییست که جناب داماد تشریف آوردند و برخلاف تصور ما، آن خانم خواننده-دیجی همچنان دف میزدند و میخوانندند؛ و بهجز محارم، غیرمحارم هم با حجاب کامل درست مقابل چشمان داماد دستان، کمر و پاهای خود را به شکل غریبی، نــرم، تکان میدادند! از رقصیدن داماد هم بگذریم.
از توصیفات آن خانم هم بگویم که ایشان استاد دف بودند و بسیار شاد و خوشحال. از ویژگیهای ظاهریشان اشاره میکنم به: یک روسری صورتیجیغِ کهنه؛ مانتوی گشاد و بدقواره، ساپورتی تا کمی پایینتر از زانو؛ جوراب ساقهکوتاه(مچی- یعنی تا مچ پا) و کفشهای پاشنه بلندمشکی.
خلاصهاش اگر کنم فقط میگویم:«اگر قر توی کمرتان بهطور فراوان وجود دارد؛ سخت نگیرید؛ اسلام را هم به شکل مورد قبولتان ادیت نکنید؛ فقط لطف کنید و با راحتترین و بهترین روش -که همان موسیقیست- آن را بیرون بریزید؛ چون با این کارهایتان گند زدهاید به اسلام!»