سلام!

این مدت، همه‌ش فکر می‌کردم توی پستی که قراره بعد از امتحانام بذارم، درباره‌ی اتفاقات این یک‌ماه حرف بزنم. از نمایشگاه کتاب و تهران‌گردی‌مجردی (!) تا انتخابات و امتحانات و اون شبِ معراج‌شهدا ... . اما اتفاق امروز که توی دل ایران بود و دل تهران رو لرزوند و دل مردم رو شکوند؛ همه‌چیز رو عوض کرد. نمی‌خوام راجع به غم‌ش بگم که زیاد شنیدید و نمی‌خوام حرف دلاوری‌های مدافع‌های حرم رو بزنم که به اندازه‌ی کافی دلمون خونه از مظلومیت‌شون؛ می‌خوام بگم حیرت‌زده شدم از وحدت‌مون. از این‌که امروز فارغ از این‌که طرف کدوم جناح‌ایم، قلب‌مون تپید برای مملکت‌مون. نشون دادیم #در_کنار_همیم. فریاد زدیم این خاک هنوز بوی خون شهدا رو می‌ده و هستن جوونایی که غیورانه بجنگن براش. 

 

امشب، لحظه‌ی افطار از ته دل دعا کردم برای سربلندی، امنیت و پیروزی کشورمون. کشوری که با همه‌ی کم‌وکاستی‌هاش دوستش داریم و واسه‌ی ساختنش تلاش می‌کنیم. 

 

+ اگه امتحانای من انقدر زود تموم شد تعجب نکنید :)) توی اهواز به‌خاطر گرمای هوا، امتحانات زودتر برگزار می‌شه.