داستانها و حرفهای زیادی توی ذهنمه؛ ولی به مرور تعریف میکنم.
الان هیچی قشنگتر از این نیست که بگم: مردمشناسی دانشگاه تهران قبول شدم :)
داستانها و حرفهای زیادی توی ذهنمه؛ ولی به مرور تعریف میکنم.
الان هیچی قشنگتر از این نیست که بگم: مردمشناسی دانشگاه تهران قبول شدم :)
همهی خوشحالی نه، دهسالگیم این بود که شعر حفظ کنم و بشینم پای مشاعرهدیدن و مشاعرهکردن. گذشت و همهی این سالها خودم رو به ادبیات نزدیکتر کردم. کارکردن توی این حیطه، از آرزوهام بود و خوشحالم که حالا یکی، دوساله محقق شده. خبرگرفتن و خبرنگاری لذتبخشه، خاصه اگر برای شعر و ترانه و داستان باشه :)
ما حالا یه خبرگزاری داریم که اولین خبرگزاری رسمی شعر و ترانهست؛ حواسمون به ادبیات داستانی هم هست البته :))
ترنم شعر رو بخونید و همهی کسایی که دوست دارن، معرفی کنید :)
ممنون و مچکر!